گلچین اشعار عاشقانه و زیبای عبید زاکانی با عکس نوشته

اشعار عبید زاکانی

اشعار عبید زاکانی موش و گربه هزلیات عبید زاکانی صد پند عبید زاکانی کتاب عبید زاکانی رساله دلگشا اشعار طنز عاشقانه بی ادبی بدون سانسور

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای عبید زاکانی را آماده کرده ایم. عبید زاکانی را برخی به عنوان طنزپرداز می شناسند که البته درست است و وی یکی از بزرگترین طنزپردازان ایرانی است که حتی برخی او را پدر طنز ایرانی می شناسند. عبید زاکانی علاوه بر اینکه طنر پرداز خوبی بوده، شاعری توانا نیز بوده است که اشعار زیادی از وی به جای مانده است. اگر علاقمند هستید با اشعار این شاعر ایرانی آشنا شوید، توصیه می کنیم که حتما برخی از اشعار وی که در ادامه همین مطلب جمع آوری شده است را مطالعه نمایید، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

اشعار عبید زاکانی

زین گونه که این شمع روان می‌سوزد

گوئی ز فراق دوستان می‌سوزد

گر گریه کنیم هر دو با هم شاید

کو را و مرا رشتهٔ جان می‌سوزد

اشعار عبید زاکانی , عکس پروفایل عبید زاکانی , عکس نوشته عبید زاکانی

شعرهای زیبای عبید زاکانی

دل در پی عشق دلبرانست هنوز

وز عمر گذشته در گمانست هنوز

گفتیم که ما و او بهم پیر شویم

ما پیر شدیم و او جوانست هنوز

اشعار عاشقانه عبید زاکانی

دل با رخ دلبری صفائی دارد

کو هر نفسی میل به جائی دارد

شرح شب هجران و پریشانی ما

چون زلف بتان دراز نائی دارد

زیباترین شعر عبید زاکانی

عشق تو مرا چو خاک ره خواهد کرد

خال تو مرا حال تبه خواهد کرد

زلف تو مرا به باد بر خواهد داد

چشم تو مرا خانه سیه خواهد کرد

ناب ترین شعر عبید زاکانی

ای در سر هر کس از تو سودای دگر

در راه تو هر طایفه را رای دگر

چیزی ز تو هر کسی تمنا دارد

ما جز تو نداریم تمنای دگر

اشعار عارفانه عبید زاکانی

میکوش که تا ز اهل نظر خوانندت

وز عالم راز بی‌خبر خوانندت

گر خیر کنی فرشته خوانند ترا

ور میل بشر کنی بشر خوانندت

اشعار عرفانی عبید زاکانی

تا مهر توام در دل شوریده نشست

وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست

این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون

وین اشک ز دامنم نمیدارد دست

دوبیتی های عبید زاکانی

نه یار نوازد بکرم یک روزم

نه بخت که بر وصل کند پیروزم

چون شمع برابر رخش گه گاهی

از دور نگه می‌کنم و میسوزم

اشعار خاص عبید زاکانی

ای لعل لبت به دلنوازی مشهور

وی روی خوشت به ترکتازی مشهور

با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل

همچون شب یلدا به درازی مشهور

شعر عبید زاکانی

گفتم عقلم گفت که حیران منست

گفتم جانم گفت که قربان منست

گفتم که دلم گفت که آن دیوانه

در سلسلهٔ زلف پریشان منست

ناب ترین اشعار عبید زاکانی

تا یار برفت صبر از من برمید

وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید

گوئی نتوانم که ببینم بازش

«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»

معروف ترین شعر عبید زاکانی

ای بر دل هرکس ز تو آزار دگر

بر خاطر هر کسی ز تو بار دگر

رفتی به سفر عظیم نیکو کردی

آن روز مبادا که تو یک بار دگر

اشعار خاص عبید

بیم است که در بیخودی افسانه شوم

وانگشت نمای خویش و بیگانه شوم

ای عقل فضول میدهد زحمت من

ناگاه ز دست عقل دیوانه شوم

شعر عارفانه عبیدالله

دل سیر شد از غصهٔ گردون خوردن

وز دست ستم سیلی هر دون خوردن

تا چند چو نای هر نفس ناله زدن

تا کی چو پیاله دمبدم خون خوردن

حکایت های عبید زاکانی

همانطور که در ابتدای این مطلب اشاره کردیم عبید زاکانی علاوه بر شاعری، طنزپرداز نیز بوده است، اگر به داستان ها و حکایت های طنز عبید زاکانی علاقمند هستید توصیه می کنیم حتما مطلب زیر را مطالعه نمایید.

دوست داشتی؟ share کن!
Loading more posts...

امکان ارسال کامنت جدید نیست!

استفاده از مطالب سایت چی شی در سایر سایت‌ها فقط با کسب مجوز کتبی امکان پذیر است.