بهترین اشعار عرفانی و عاشقانه ابوسعید ابوالخیر با عکس نوشته

اشعار ابوسعید ابوالخیر

اشعار ابوسعید ابوالخیر جملات زیبای مذهب ابوسعید ابوالخیر شعر ابوسعید ابوالخیر دارم صنمی پندهای دو بیت شعر از ابوسعید ابوالخیر من بودم و دوش حکایات مقبره

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای ابوسعید ابوالخیر را آماده کرده ایم، برای مطالعه مجموعه اشعار ابوسعید ابوالخیر در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

تکست و عکس نوشته ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر , اشعار ابوسعید ابوالخیر , عکس نوشته شعرهای ابوسعید ابوالخیر

اشعار زیبای ابوسعید ابوالخیر

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی باز آ

شعر کوتاه

یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم

محتاج برادران و خویشان نشوم

بی منت خلق خود مرا روزی ده

تا از در تو بر در ایشان نشوم

بهترین اشعار ابوسعید ابوالخیر

هرگز دلم از یاد تو غافل نشود

گر جان بشود مهر تو از دل نشود

افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل

عکسی که به هیچ وجه زایل نشود

متن زیبا از ابوسعید ابوالخیر

از هستی خویش تا پشیمان نشوی

سر حلقهٔ عارفان و مستان نشوی

تا در نظر خلق نگردی کافر

در مذهب عاشقان مسلمان نشوی

اشعار عاشقانه

عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت

زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت

خون در دل و ریشهٔ تنم سوخت چنان

کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت

اشعار ناب ابوسعید ابوالخیر

وا فریادا ز عشق وا فریادا

کارم به یکی طرفه نگار افتادا

گر داد من شکسته دادا، دادا

ورنه من و عشق، هرچه بادا بادا

شعرهای خاص ابوسعید ابوالخیر

تا نگذری از جمع به فردی نرسی

تا نگذری از خویش به مردی نرسی

تا در ره دوست بی سر و پا نشوی

بی درد بمانی و به دردی نرسی

دوبیتی های عارفانه

گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار

گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار

گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل

گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

رباعیات ابوسعید ابوالخیر

دلخسته و سینه چاک می‌باید شد

وز هستی خویش پاک می‌باید شد

آن به که به خود پاک شویم اول کار

چون آخر کار خاک می‌باید شد

دلنوشته های ابوسعید ابوالخیر

آنرا که حلال زادگی عادت و خوست

عیب همه مردمان به چشمش نیکوست

معیوب همه عیب کسان می‌نگرد

از کوزه همان برون تراود که دروست

اشعار عرفانی ابوسعید ابوالخیر

وصل تو کجا و من مهجور کجا

دردانه کجا حوصله مور کجا

هر چند ز سوختن ندارم باکی

پروانه کجا و آتش طور کجا

شعر عارفانه از ابوسعید ابوالخیر

آن یار که عهد دوستداری بشکست

میرفت و منش گرفته دامن در دست

می‌گفت دگر باره به خواب‌م بینی

پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

اشعار کوتاه ابوسعید ابوالخیر

در دیده به جای خواب آب است مرا

زیرا که به دیدنت شتاب است مرا

گویند بخواب تا به خوابش بینی

ای بی‌خبران چه جای خواب است مرا

شعر ابوسعید ابوالخیر درباره خدا

گر طالب راه حق شوی ره پیداست

او راست بود با تو، تو گر باشی راست

وانگه که به اخلاص و درون صافی

او را باشی بدان که او نیز تراست

شعر ابوسعید ابوالخیر درباره ائمه

یا رب به محمد و علی و زهرا

یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا

کز لطف برآر حاجتم در دو سرا

بی‌منت خلق یا علی الاعلا

شعر بسیار زیبا

دل کیست که گویم از برای غم تست

یا آنکه حریم تن سرای غم تست

لطفیست که میکند غمت با دل من

ورنه دل تنگ من چه جای غم تست

گلچین اشعار ابوسعید ابوالخیر

یا رب مکن از لطف پریشان ما را

هر چند که هست جرم و عصیان ما را

ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم

محتاج بغیر خود مگردان ما را

گزیده اشعار ابوسعید ابوالخیر

خواهی که کسی شوی زهستی کم کن

ناخورده شراب وصل مستی کم کن

با زلف بتان دراز دستی کم کن

بت را چه گنه تو بت‌پرستی کم کن

شعر احساسی ابوسعید ابوالخیر

گه میگردم بر آتش هجر کباب

گه سر گردان بحر غم همچو حباب

القصه چو خار و خس درین دیر خراب

گه بر سر آتشم گهی بر سر آب

*****

ای خواجه ترا غم جمال ماهست

اندیشهٔ باغ و راغ و خرمن گاهست

ما سوختگان عالم تجریدیم

ما را غم لا اله الا اللهست

*****

عنبر زلفی که ماه در چنبر اوست

شیرین سخنی که شهد در شکر اوست

زان چندان بار نامه کاندر سر اوست

فرمانده روزگار فرمانبر اوست

*****

ای دل همه خون شوی شکیبایی چیست

وی جان بدرآ اینهمه رعنایی چیست

ای دیده چه مردمیست شرمت بادا

نادیده به حال دوست بینایی چیست

*****

عقرب سر زلف یار و مه پیکر اوست

با این همه کبر و ناز کاندر سر اوست

شیرین دهنی و شهد در شکر اوست

فرمانده روزگار فرمانبر اوست

دوست داشتی؟ share کن!
Loading more posts...

امکان ارسال کامنت جدید نیست!

استفاده از مطالب سایت چی شی در سایر سایت‌ها فقط با کسب مجوز کتبی امکان پذیر است.