متن و شعر کوتاه و خاص در مورد کلاغ سیاه با عکس نوشته

متن در مورد کلاغ

بیت زیبا درباره کلاغ عکس نوشته در مورد کلاغ آهنگ درباره کلاغ کلاغ در شعر فارسی شعر سهراب سپهری در مورد کلاغ پروفایل کلاغ وقتی قهر میکنه جمله سازی با کلاغ کلاس دوم جمله با کلاغ و باغبان

در این مطلب گزیده ای از متن ها و جملات کوتاه و بسیار زیبا با موضوع کلاغ را آماده کرده ایم، برای مطالعه مجموعه شعر و متن در مورد کلاغ در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

تکست و عکس نوشته کلاغ

کلاغ , متن در مورد کلاغ , عکس نوشته کلاغ , عکس پروفایل کلاغ

اگه کلاغ بــره ، باغبون خوشحال میشه

چون گردو هـاش سالم تر میمونه

گرفتی که !؟

*****

و در انتها

ما به هم خواهیم رسید.

کلاغ‌ها راه خانه را خواهند یافت…!

قصه تمام می‌شود.

عشق می‌ماند

و آغوشی قد ما دو نفر…

*****

حال مترسکیو دارم

که به کلاغ میگفت

هرچقدر دوست داری نوک بزن

ولی تنهام نذار

*****

هم کلاغ یه پرنده هست و هم عقاب اما کلاغ غذای حیوونای دیگه رو میدزده و

میبره تا بخوره، به هر چیزی تن میده و هر چیزی رو میخوره

ولی این عقابه که همیشه سعی میکنه خودش شکار کنه و هر چیزی رو هم نخوره

یادت باشه تو توی زندگیت میتونی هم نقش کلاغ و هم نقش عقاب رو بازی کنی!

این خودت هستی که تصمیم میگیری عقاب زندگیت باشی یا نه

کلاغی که به هر چیزی تن میده و به هر جوری میخواد زندگی بگذرونه.

*****

داستان الان زندگی من شده آخر داستانایی که برای بچه ها تعریف میکنن

یعنی همون قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید

اون کلاغه منم و خونه هم چیزهایی هست که میخوام

هر چقدر هم که تلاش کنم در نهایت به اون چیزایی که میخوام نمیرسم.

*****

اگه میخواى خوشبخت بشى…؛

با کلاغى ازدواج کن که دل داره!

نه طاووسى که فقط زیبایى داره…!!!…

*****

کلاغ ها گرچه سیاهند

و آوازشان ناخوشایند …

اما آنقدر باوفایند که شاخه های خشک زمستان را

تنها نمی گذارند….

*****

بیا رسم دنیا را بهم بزنیم

من زمزمه می کنم

و تو تکرار کن

آنگاه کلاغ می شود همای سعادتت!…

*****

بوسیدمش

و یک نفس تا خانه دویدم

آن روز همه چیز زیبا بود

حتی قارقار کلاغ

*****

قصه ی مرا با «غ» بنویسید

خیلی وقت است که کلاغ قصه هایم غصه خوان شده…

*****

نمی دانم چرا این روزها…

عاشق صدای کلاغ ها شده ام…

وقتی کلاغی قار قار میکند

به شوق خبری از تو…

چشم هایم را به سیاهی پرهایش می دوزم

و ناخوداگاه قربان صدقه اش می روم…

تا شاید…

دلش به رحم آید و از تو خبری دهد..

*****

غم یار را…

جار نمی زنند…

وگرنه کلاغ ها …

جای غار غار…

می گفتند …

یار…یار…یار!!

*****

نه از کلاغ می ترسم

نه از پاسبان

تمام کوچه های دنیا را بن بست می کنم

وقتی که دلم برایت تنگ می شود!

*****

گاهی با خودم می‌گویم،

نَکُنَد من باشم کلاغِ آخرِ قصّه ها…

*****

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت، گوشت بدن خود را میکند

و به جوجه هایش میداد زمستان تمام شد و کلاغ مرد

و بچه هایش نجات پیدا کردند

و گفتند خوب شد که مرد، خسته شدیم ازین غذای تکراری

این است واقعیت تلخ روزگارمان

دوست داشتی؟ share کن!
Loading more posts...

امکان ارسال کامنت جدید نیست!

استفاده از مطالب سایت چی شی در سایر سایت‌ها فقط با کسب مجوز کتبی امکان پذیر است.